آیاخرِما ازاول دُم نداشت؟
نویسنده : محمدهاشم مهدوی نویسنده : محمدهاشم مهدوی

(9/4/1389)

راویان اخباروداستانسرایان قدیم چنین حکایت کنند که خر(الاغ) شخصی درگِل بند مانده بود. مالک خرسعی فراوان کردتاالاغش راازگل ولای درآورد ولی تمام زحماتش بی نتیجه ماند. عابری ازمحل حادثه عبورمی کرد باخودگفت : خدای راعزوجل راضی نباشد تامربندۀ محتاج اورا ازمساعدت خویش محروم نمایم، قربتاً الی الله نیت نمودوازدُم الاغ بکشید وبکشید تااینکه دُم خرازبیخ بکشید وخرهم چنان درگل ماند . مالک بادیدن این منظرۀ دلخراش، شخص رابه نزدیک قاضی القضات شهربرده وشکایت کردکه این شخص دُ م الاغش راازبیخ درآورده است. قاضی، داوری رابه فرداموکول کرد وگفت: امشب رابه تأمّل درین معضل صرف خواهم کرد تافرداقضاوت عادلانه نموده باشم، پس هم اکنون مرخص هستید. مدعی ومدعی علیه هردوبرفتند تافردابه قاضی مهلت دادند. فردایش که بازآمدند، بازهم قاضی ازآنهامهلت بطلبید وگفت فردابیایید. این آمدن ورفتن چندین ماه رادربرگرفت وهردو، مدعی ومدعی علیه، خسته شده وکاسۀ صبرشان لبریزگردید. مالک باخود اندیشید وگفت: قیمت خربه جیب قاضی رفت وزخم دُم هم بهبودیافته است ، تنها کسی که درین میان خسارت دیده است من بیچاره می باشم. باعجله به نزدقاضی رفته وباتواضع فراوان گفت: ای نمایندۀ خدادرزمین وای وکیل سرنوشت آدمیان! ازسرتقصیرماشاکیان غافل درگذر. قاضی پرسید: دلیل این تضرع چیست؟ مالک گفت: ای قاضی! خرمن ازاول دُم نداشت ومن بی جهت براین بندۀ بی چاره عارض شده ام.

شبیه این داستان درکشورما، افغانستان ، اتفاق افتاد؛ امااین بار درصحنۀ سیاست. آقای حاجی محقق وآقای خلیلی ،هردو، خروزارت راباپالان زرین آراسته وبه مردم هزاره وعده داده بودندکه اگرشمابه آقای کرزی رأی بدهید، انشاءالله بدون کدام واقعۀ الهی پنج وزارت که صدقه سرتان؛ علاوه برآن بهسود هم به ولایت تبدیل خواهدشد. مردم بیچاره کمافی السابق، امرولایت فقیه وقارون متفکرشانراارج نهاده، بدون آنکه آنراتحلیل وتجزیه نمایند دربسته وچشم بسته قربتاً الی الله به پای صندوقهای رأی رفته وبه نام وزارت وولایت رأی شانرابه صندوقهاریختند.

ماههاگذشت تااینکه کم کم صبروحوصله واشتیاق مردم هزاره کمرنگ وحتی بی رنگترشد. ولایت بهسودهم توسط کوچیها وهم دستان شان افتتاح شد ولی خروزارت همچنان درگل سیاست ومعامله گری وفریب بندمانده بود تااینکه روزموعودفرارسید و دلالان وکمیشن کاران سیاسی گردهم آمدند ونقشۀ برای بیرون نمودن خروزارتِ درگل مانده کشیدند. نمی دانم هرکسی، بجزهزاره ها، همگی باوحدت نظروعمل آستینهارا برای رضای اربابان فاشیستی شان بالانمودند وازدُم خروزارت آنقدرکشیدند که نه تنها دُم آنراازریشه درآوردند بلکه راکبان نامزدوزارت رانیزدرگل فروبردند. بلافاصله صاحبان خروزارت دست بکارشدند وازطریق رسانه های خصوصی وعمومی ابرازمظلومیت نمودند وگفتند که این کاربرخلاف تعهداتی است که باماشده بود. بیچاره هاهرطرف دویدند وهردروازۀ رادقّ الباب کردند وبه هرمسجدوزیارتگاههااستغاثه وندبه نمودند که ای وای ! این چه ظلمی است واین چه جفای است که ماازیاران وهمکاران سیاسی خویش می کشیم؟

اما؛ صاحبان خروزارت، برخلاف مالک خرِداستان بالا، هنوزجرأت  نکرده اند تااعلان کنند که خرماازاول دُم نداشت؛ چون اگرآنهااین حرف رابزنند دیگرتمام آبروی شان پیش مردم خواهدرفت وبعضی ازمردمان هزاره یخن شانراپاره خواهندکرد وخواهندگفت که فقط خرِشمادُم نداشته ولی خرماهیچگاه بی دُم نبوده ونخواهدبود!

القصه، تاکی وتاکدام تاریخ این خرپالان زرین، بی دُم  خواهدماند بستگی به رفت وآمدها وگفتگوها وتوافق های پشت پرده وبعضاً پیش پرده خواهد داشت. وهم چنین بستگی به این داردکه مالکان شکست خورده بازهم تلاش کنند تادوباره از" زروتزویروتعویض ودعا رفتن پیش این ملاوآن غیبگو"، راهی جدید به طرف مردم بیچاره هزاره بازکنند وبدون خجالتی درپشت تریبون های تزویرقراربگیرند ومثل همیشه به مردم  بگویند که " ای ملت قهرمان وشهید پرور! شماعجله نکنید وناامید نشوید که برای بهبودی دُم خروزارت وهم چنین بیرون آمدن ازین باطلاق زمان کافی ووافی لازم دارد. گرچند که حق گرفتنی است نه دادنی ولی ماحق شماراحتی ازطریق معامله وگفتمان سیاسی هم نتوانستیم بگیریم! درین معامله مازیادترازشمامتضررشدیم!  پس همانطورکه علی(ع) برای مصلحت جامعۀ اسلامی صبرپیشه کردند شماهم ازاوپیروی نمایید! سعی  کنید که درین نوع مشکلات ازعلی(ع) وامام حسن(ع)  تقلید کنید نه ازابوذرومالک اشتروامام حسین!! دیدید که مسألۀ بهسود باصبروبردباری حل شد نابا هوشیاری ومقابله به مثل ".

اما؛ سؤال این جاست که آیاکسی پیداخواهدشد که فریاد کند وبگوید: نه آقایان ! این شمابودید که خرمارابی دُم ساختید، بهسودمارابه آتش کشیدید، برای خویش شهرکهاساختید وبرای ماقبرستانها، برای خودقصربناکردید وبرای مازیارتخانه وعلم خانه ها، فرزندان شمامی خندند وازمامی گریند، ازشما لندکروزرسوارمی شوند وازماپابرهنه راه می روند، شماهمیشه مطابق به ضرورت تان می گویید وماهمیشه گوش فرامی دهیم، زنان تان حریرودیبامی پوشند وازما درکرباس می پوسند. شهید زاده های مامعتاد وشهید بیوه های ما خودکشی وشهید فامیلهای ماازهم می پاشند ونابودمی شوند ، آیاازشماهم این  چنین می باشد؟

هرگاه چنین فریادها بلند وچنان پرسشهاجوابش راپیدانماید، آنگاه کسی جرأت نخواهد کردکه خرمارابی دُم، بهسودماراویران ووزیران ماراتوهین نمایند. آنزمان مردم تصمیم خواهند گرفت ونه سودجویان وفرصت طلبان. به امید آنروز!.


June 30th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات